به شاهزاده رویاهایم

این وبلاگ، مجموعه نامه هائیه برای شاهزاده رویاهام. شاهزاده ای که هنوز دارم دنبالش می گردم. عین نامه های جودی ابوت...

به شاهزاده رویاهایم

این وبلاگ، مجموعه نامه هائیه برای شاهزاده رویاهام. شاهزاده ای که هنوز دارم دنبالش می گردم. عین نامه های جودی ابوت...

تولدم مبارک

طاناراش : به کلیه دوستان این مسعود گل افکار (یه کلمه بی ادبانه که به خل ختم میشه) اعلام می کنم که این دیلاق ریقو، وقت اذان صبح روز 13 تیر 1357 به این دنیای سراپا گل واژه (همون کلمه بی ادبانه قبلی که اینبار به شعر ختم میشه) قدم گذاشت! جدا اگه سی سال پیش مسعود به دنیا نمی اومد کجای این دنیا آب از آب تکون میخورد؟ اصلا ارزششو داشت؟
رَنطی یل : خب معلومه!!! آهای دنیا تولد مسعود مبارک... مسعود به دنیا اومد! این اتفاق خوب و مبارکی واسه دنیا بود!
طانا : آخه شاسکول... این مسعود نه قوی هست نه خوش تیپ... نه شجاعه نه صبور... خودتم میدونی بیشتر از اون که به فکر دیگرون باشه به فکر خودشه... بیشتر از اون که دانا باشه، ادعاشو داره... بیشتر از اون که اهل شنیدن و یادگرفتن باشه عاشق حرف زدن و جمله هاشو به رخ دیگرون کشیدنه! ندیدی چقدر پستهاش طولانیه؟ ندیدی همیشه یه جواب توی آستینش داره مگر وقتهایی که پز روشنفکری رو در سکوتی حکیمانه می بینه! این همش از کمبودهاشه! این چی چیش مبارکه؟
رن : آره، چیزهایی که گفتی توی اکثر لحظات درسته... اما مسعود آدم خوبیه و این از همه چیزهایی که گفتی مهمتره!
طانا : این آدم خوب بودن یعنی چی؟
رن : یعنی مسعود قبول داره که کلی نقطه ضعف داره اما با این وجود حاضره خودشو واسه همه اشتباهاتش ببخشه و همه چیز خودش رو همینی که هست دوست داشته باشه! و این از همه چیز مهمتره...

پس آهای دنیا، آهای حیوونها، آهای گلها، آهای سنگها،
آهای دوستهای مسعود، آهای خانواده اش،
تولد مسعود بر همه تون مبارک!
و آهای خود مسعود!
تولد تو هم بر خودت مبارک!
:*

- پی نوشت : بزرگترین حماقت مسعود در سالی که گذشت این بود که وقتی از اون دختره «ر...» خوشش اومده بود اما دختره آدم حسابش نمیکرد، شماره خودشو با نام دختره تو گوشیش ذخیره کرده بود و از گوشیش واسه خودش sms های عاشقونه میفرستاد تا چند دقیقه بعد همون sms ها با نام دختره، به دستش برسه و کلی ذوق کنه از خوندنشون...
نظرات 21 + ارسال نظر
یه شاگرد پنج‌شنبه 13 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 11:36 ق.ظ

تولدتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتوووووووووووووووون ن ن ن ن ن ن ن ن ن ن ن ن ن ن ن ن مممممممممممممممممممممببببببببااااااااارررررررررررررکککککککککککککککککککککککککککک

مممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم
نننننننننننننننننننننننننننننننووووووووووووووووووووووووووووووننننننننننننننن

اسمتو بگو که بدونم به کی تبریک بگم کچل!:)

بازم همون یه شاگرد پنج‌شنبه 13 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 11:47 ق.ظ

تولدمن هم ۴ روزه دیگه است خوشحال می شم تبریک بگید

مهدیس پنج‌شنبه 13 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 02:12 ب.ظ

مسعود یه آدم خوبه یعنی یه قلب گنده داره و یه عالمه حس لطیف .و یه دنیای باحال.با حال تر از دنیای شازده کوچولو.....(به قول سالوس باز زیادی اغراق کردم....

سالوس پنج‌شنبه 13 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 04:35 ب.ظ

من (همون جور که احتمالا می دونی!) یه ذره زیاد راجع به آدما می فکرم! و چن وقته دارم سعی می کنم شخصیت آدمی به نام مسعود هاشمیان رو تحلیل کنم!!! به نظرم مسعود آدم خوبیه!‌حد اقل از بعضی آدمای جامعه مون بهتره!(چون بیشتر می فهمه!) ولی مشکلش اینه که بی مسئولیت پذیره! و بعضی وقتا از زیر مسئولیش در می ره! وگرنه خیلی آدم دوست داشتنیه!

طانا: آی گفتیا! کاملا موافقم...
اگه بهش بی توجهی به اونچه که دیگرونو میرنجونه رو هم اضافه کنی میشه یه توصیف کامل!
من که امیدمو به اصلاحش از دست دادم. گمونم این بهانه پذیرفتن خودش، هم روشیه که این زردنبو برای در رفتن از زیر بار مسئولیت اصلاح این اخلاقهای چرندش در پیش گرفته!

مهدیس پنج‌شنبه 13 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 08:57 ب.ظ

یه چیزی مگه حسین پناهی نمی گوشی....انجیر میخواد دنیا بیاد آهن و فسفرش کمه...بهترین دلیل زنده بودن.....راستی آرزو کردی.باور کن خدا جواب میده.یه روزی رو بگو بزنگم راجع به جیکی جوکی....شایدم بتونم بیام دخمه....

mahdis پنج‌شنبه 13 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 09:51 ب.ظ http://www.khrsemehrabu.persianblog.ir


be man besar

فرشته مهربون جمعه 14 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 12:03 ق.ظ

بدنیا اومدنت و به دنیا تبریک می گم :) از طرف من و پینوکیو و جینا و گربه نره و رو باه مکار و پدر ژپتو ...............

من و هیچ جمعه 14 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 12:50 ق.ظ

سلام
امروز کلی خودمو کشتم که واست اس ام اس نفرستم چون گفتم شاید ملودیت خوشش نیاد.....نمیدونی چقدر سخت بود!!!

بازم میگم تولدت مبارک...واسه خودت فال حافظ نگرفتی؟؟؟

چقدر به خودت سخت میگیری آقا غلام!
می فرستادی همه مون خوشحال می شدیم دراز!
نچ! خوب شد گفتی... برم زودی فال بگیرم تقی خان...

پ جمعه 14 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 12:23 ب.ظ

عزیز دلم!
تولدش مبارک...
انشاءالله همیشه سالم و تندرست و شاد و خوشبخت زندگی کنی...
بوس بوس هزارتا*-:
:)

آقا اجازه!
مرجع ضمیر تولدش به کی اشاره داره؟!
:)

سرافکندگی جمعه 14 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 01:32 ب.ظ http://sarafkandegi.blogfa.com/

تولدت












مبارک

ممنون بابایی...
من، بغل!

مامبو جامبو جمعه 14 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 06:53 ب.ظ http://mumbojumbo.blogfa.com

تولدت مبارک باشه.

آقا افشاگری کن دختره "ر..." کیه ؟ چرا پس ملت رو می زاری

سر کار ! راستی تو بلاگم هم نوشتم جالب اینکه یه سری

اسم و فامیلی شما رو تو گوگل جستجو می کنن ! معروف شدی

رفت :)

من مشکلی ندارم جیمبوی عزیز، اما چون ممکنه اون ناراحت بشه نگفتم...
ضمنا تو چه جوری اطلاعات پست آخرتو بدست آوردی؟

ReZa شنبه 15 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 04:11 ب.ظ

من عاشق این خل و چل بازیاتم....
می دونی گفتگوهای درونی آدم ها خیلی جالب و مهم هستن. اما تا نخوان بهش دسترسی نداری...
از بین آدم هایی که می شناسم تو از همه صادق تری در عین حال از همه مخفی کار تر....
خیلی دوستت دارم.
با خودم فکر می کنم که اگه واقعا آشنایی با مسعود فقط یه حادثه بوده وای اگر رخ نمی داد. من از اون خیلی چیزها یادگرفتم.
دوستش دارم مثل دوست داشتن درخت، گل نرگس، بوی شب بو، تصویر درخت بید توی رودخانه آروم...
تولدش مبارک

یه عالمه دوستت دارم...
یه عالمه...
یه عالمه...
یه عالمه...

سالوس شنبه 15 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 10:22 ب.ظ

یه سوال! چه جوری فهمیدی اسم فرشته هات طاناراش و رنطیله؟ منم می خوام!(دو نخطه دییییییییییییییییی)

از توی یه کتاب جنگیری پیداش کردم! عدد معادل با نامت رو با رمز ابجد پیدا کن تا بهت بگم!

[ بدون نام ] یکشنبه 16 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 01:02 ب.ظ

من همون کچلم
با همون کچل صدام کنید

البته من یه دختر هستما

نکنه تو همونی هستی که توی فرزانگان میشناسم و اسم خودشو گذاشته کچل موفرفری؟

م.ر.ک. یکشنبه 16 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 06:03 ب.ظ

سلام
مسعود جان ولادت با سعادتت رو به پیشگاه تمامی گل واژه گویان و گل افرایان عالم تبریک میگم.

این گل افرا که گفتی یعنی چی؟

حسین دوشنبه 17 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 02:59 ب.ظ http://lifeforhappiness.blogfa.com

سلام
مسعود جووووووووووووووووووون تولدت مبارک هی دارم باهات حال می کنم امیدوارم امسال به اون آرزویی که ته ته ته دلته و دیگه داره از اونوره دلت میفته بیرون برسی چون اگه به اون برسی خیلی حال می کنی آخه به چیزی رسیدی که فکرشو نمی کردی برسی بازم تولدت مبارک:-)
راستی شاید آخرین پستیو که گذاشته بودم رو خونده باشی بعد از اینکه پستتو خوندم رفتم پست خودمو دوباره خوندم و پاکش کردم :-)

سلام حسین جان!
تو هر بار خجالتم میدی با این نظراتت...
(طانا: گوش نکن، مثل خر داره دروغ میگه! راستی منظورت از اونور دلت دقیقا کجا بود؟!)

مهدیس دوشنبه 17 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 05:20 ب.ظ http://www.khersemehrabun.persianblog.ir



bebin che dokhtare khubi shodam..... hamash daram dars mikhunam o DG ham zaye nistam

mishe begi ke che juri fereshtehamo biabam.....man kashefe khubi nistam

ما کاشفان کوچه های بن بستیم
حرفهای خسته ای داریم
این بار پیامبری بفرست که تنها گوش کند.......

حروف ابجد رو به ترتیب برام بفرست تا ترتببشو برات بدم!

. سه‌شنبه 18 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 09:31 ق.ظ

بله.........
تولدت مبارک آقای از خود راضی!!!!!!!!
دنیا با اومدن تو هیچ تغییری نکرد راه خودش رو پیدا میکنه
بازم میگم به فکر خودت باش که یخورده تغییر کنی و یه جور دیگه به دنیات نگاه کنی نه انقدر از بالا همه رو بپایی آقای خودخواه.....

اگه از این حرفم بیشتر حرصت درنیاد باید بگم حرفت کاملا درسته!
من اگه از خود راضیم و همیشه سعی دارم بقیه رو پایینتر از خودم بیبنم (که حتی همین الان هم این پاسخ مودبانه ام آخر خودنماییه!) مشکلیه که سالها باهاش درگیرم.
شاید اگه تو هم دیده بودی که وقتی من از دیوار غرورم می افتم پایین و یکی تو سرم میزنه یا تحقیرم می کنه، چقدر ذلیل و ترسو میشم می فهمیدی که چرا همیشه اینقدر خودمو این بالا نشون میدم؟
الان مدتیه که فهمیدم از دوران بچگی و نوجوونی برای فرار از این حس تحقیر دیوونه کننده، این خودخواهی رو انتخاب کرده ام اما نمیدونم باید چکار کنم؟ میدونم چنان خودخواهی در همه رفتارهام نفوذ پیدا کرده که هر تلاشی رو برای برطرف کردنش، سریع به یه ابزار تازه برای به خود بالیدن تبدیل میکنه!
کاشکی تو میتونستی ایده ای بدی...

امید نیک چهارشنبه 19 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 10:08 ق.ظ

ای که 30 گذشت و در خوابی
مگر این چند روز رو دریابی

پیوست: مجدداً تبریک عرض می شود. سیزده بدر سال دگر خانه همسر. بچه در بغل

[ بدون نام ] چهارشنبه 19 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 10:58 ق.ظ

نه منو میشناسین البته به قیافه نه با اسم

چقدر مزه میده که تو یکی بشناسی ولی اون تورو نشناسه مگه نه

حسین چهارشنبه 19 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 11:55 ق.ظ

والله چی بگم ؟؟؟؟؟؟؟؟
من که اونور دلم می خوره به ستون فقراتم ولی واسه تو رو نمی دونم شاید وصل شه به ..... :-)

D:

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد