به شاهزاده رویاهایم

این وبلاگ، مجموعه نامه هائیه برای شاهزاده رویاهام. شاهزاده ای که هنوز دارم دنبالش می گردم. عین نامه های جودی ابوت...

به شاهزاده رویاهایم

این وبلاگ، مجموعه نامه هائیه برای شاهزاده رویاهام. شاهزاده ای که هنوز دارم دنبالش می گردم. عین نامه های جودی ابوت...

تقصیر کیه؟

طانا : برادران و خواهران گوزوی عزیز! امروز میخوام شما رو با یه بازی زیبا و هیجان انگیز که به دلیل گستردگی و رواجش در فرهنگ سراسر شکوه و افتخار کشور عزیزمون بحق جا داره اونو بازی ملی کشور ایران بنامیم، آشنا کنم تا وقتی دور همید اوقات فراقت تونو باهاش غنی کنید! اسم این بازی فرحبخش «تقصیر کیه؟» نام داره و مثل بازی «یه مرغ دارم» انجام میشه! بازیکنان دور هم جمع میشن و نفر اول باید یه بهانه ای پیدا کنه و بعد میگه: «یه مرغ دارم روزی 5 تا تخمش میشکنه! تقصیر حسنه!» بعد حسن میگه: «چرا تقصیر منه؟» نفر اول می پرسه «پس تقصیر کیه؟» و حسن جواب میده: «تقصیر رضاست!» حالا رضا باید بگه «چرا تقصیر منه؟» و حسن بپرسه «پس تقصیر کیه؟» و بحث به همین شکل ادامه پیدا می کنه تا یکی کم بیاره و جواب نده تا مقصر بشه و همه دعواش کنن!

البته این شکل اولیه این بازیه که بسیار بیمزه هست پس سعی کنید بهانه بهتری از شکستن تخم مرغهاتون پیدا کنید. مثلا اگه بچه تون افتاد زمین و زانوش خون اومد و گریه کرد تا دلتونو بسوزونه و دلداریش بدید، گول نخورید و حتی پیش از اینکه به دادش برسید، دعواش کنید که «چرا پات خون اومده؟! تقصیر توئه!» چون هر چی بهانه طبیعی تر باشه و حریفتون زودتر عصبی بشه احتمال اینکه کم بیاره و ببازه بیشتره! البته می تونید وقتی طرف پرسید: «چرا تقصیر منه؟» بهش فرصت ندید به این راحتی تقصیرو از خودش منحرف کنه و بجای دادن جواب «پس تقصیر کیه؟» یه دلیل هم اضافه کنید مثلا بگین «چون مواظب راه رفتنت نبودی!» درسته که دلیلتون چرت و پرته و هیچ بچه نه ساله ای تو دنیا قادر نیست حواسشو مثل یه آدم بالغ جمع کنه که بتونه موقع دویدن، زمین نخوره یا هیچوقت ظرفی رو نشکنه و چیزی رو گم نکنه، اما اگه همین دلیل الکی رو هم سرش داد بزنین و بهش فرصت فکر کردن ندین، حریفتون باورش میشه و می بازه!

مامان مسعود که از بازیکنان نامدار این عرصه بشمار میاد، اینجور موقع ها، همزمان از تکنیک توسری هم استفاده می کرد تا یه پیروزی بی تردید بدست بیاره! بحدی که مسعود بعد 20 سال هنوزم که رد زخم روی زانوی چپ شو می بینه، درد خونریزی شدید زانوش یادش نمیاد اما ترس از توسری مامانشو کاملا یادشه!

حواستون باشه اگه حریفتون گفت من از این بازی خسته شدم! چرا یه بازی دیگه نمی کنیم؟ بدونین بازیکن بی جنبه ایه که کم آورده و سعی داره بازی رو بهم بزنه پس همینو بکنین یه بهانه تازه واسه شروع دور جدیدی از بازی و بگین «یعنی توقع داری من دست از انتقاد سازنده بردارم تا تو هیچ وقت اصلاح نشی؟! تو همیشه همینو میگی و هیچوقت خودتو اصلاح نمی کنی! پس تو خیییییلی بیشتر مقصری!!!» تا دور جدیدی از بازیها رو شروع کنین! و اون اگه از دنباله حرکات موسوم به واریانت «بازی دوستانه» استفاده کرد و گفت «خوب اگه میخوای بهم کمک کنی تا اصلاح بشم بذار وقتی که اعصابم آرومه، دوستانه حمایت و تشویقم کن!» پاسخ برنده سعید هاشمیان در مسابقات قهرمانی سال 1989 در برابر مسعود رو به کار بگیرین که گفت : «هزار بار به زبون خوش گفتم و جواب نداد. واسه اصلاح مامان، چاره ای جز این واسم نمونده!» مسعود در برابر این استدلال تسلیم شد و با این حرکت درخشان، سعید برای ده سال متوالی برنده امتیاز «حق داد کشیدن سر مامان بخاطر خیر و صلاح خود مامان» شد! (واریانت اصطلاح شطرنج بازهاست به معنی یکی از دنباله حرکتها برای ادامه بازی)

این بازی رو همه جا میشه انجام داد! هر وقت یه زن و شوهرو دیدین که دارن با هم دعوا میکنن یا والدین و بچه ها، همکاران، دوستان و کلا هر جا که صدای دعوا شنیدین بدونین حتما دارن همین بازی رو انجام میدن! بهانه هم همه جا پیدا میشه! اگه تو مهمونی دور هم بودین و بهانه ای نبود از بهانه های آدمهای غایب جمع استفاده کنین و پشت سرشون حرف بزنین و بهم اثبات کنین که چقدر فلان رفتارشون در فلانجا اشتباه بوده! یا اگه روتون نمیشه پشت سر آشنایان غیبت کنید، بحث فوتبال یا سیاست رو بکشین وسط تا با دلایلی تازه تر برای صدمین بار اثبات کنین کی بده و کلا همه چی تقصیر کیه؟ (بد نیست بدونین هدف اکثر مردم از دنبال کردن اخبار روزنامه ها و اینترنت، بدست آوردن دلایل تازه واسه استفاده در بازیهای آتیه!)

این کاره که بشید تو تاکسی و بقالی و هر جا که بودید، ترافیک و چاله چوله ها و گرونی رو بهانه می کنین تا سر صحبت رو با راننده باز کنین که تقصیرش گردن کدوم مسئوله؟ حتی وزیر امور خارجه هم بشین بجای گشتن دنبال راه حل، همیشه مشکلات بین المللی رو بهانه می کنین که همه اینها تقصیر فلان کشوره!

کلا فلسفه این بازی براساس این فرض شکل گرفته که هر وقت یه اتفاق بدی می افته حتما یه آدم بدی هست که تقصیر اونه و فقط کافیه پیداش کنی و البته در همین جا، جا داره تشکر کنم از هنرمندانی که با ساختن سریالهای فارسی، صبح تا شب به مردم تلقین می کنن که همیشه یه تعداد آدمهای بد بین آدمهای خوب هستند که همه چی تقصیر اونهاست و اعلام برائت کنم از نویسندگان فریب خورده سریالهایی مثل Lost که بعد از صد قسمت، بلد نیستن تقصیرو گردن کسی بندازن و آخرشون حتی از اون شکنجه گر عراقیه هم خوشت میاد و حس می کنی نمیتونی اونو واسه این همه جنایتش، سرزنش کنی و اگه خودت هم گذشته اون داشتی، مثل اون می شدی!

و البته یه عده معدود خیلی عقده ای هم هستن که از بس باختن و جنبه باخت نداشتن، تیشه به ریشه این بازی ملی می زنند و به پرسش مقصر کیه؟ جواب میدن این همه دردسر و بهانه و بدبختی تو فوتبال و سیاست و اقتصاد و خانواده و ...، همش تقصیر همین بازیه! و از حرکات واریانت «بهسازی اوضاع»  استفاده میکنن که «باید جای شمردن خطاهای بقیه، ببینیم چه کاری از دست ما بر میاد که این مشکل حل بشه. تا وقتی که همه بجای فکر کردن به خطاهای خودشون، خطاهای بقیه رو میشمرن و آدم ضعیف، مقصر و بد و شایسته سرزنش شمرده میشه، هیچ کس حاضر نمیشه خودشو ضعیف ببینه و اصلاح کنه.» در حالیکه هر بازیکن حرفه ای این بازی میدونه که اگه بهانه برطرف بشه دیگه بازی حال نمیده پس معمولا پس از تعیین بازنده این بازی، برندگان برای اصلاح اوضاع از واریانت «به من چه؟» استفاده می کنن و مسئولیت رفع مشکل رو به عهده بازنده می سپرن چون بهشون هیچ ربطی نداره!

اصلا لذت این بازی در خالی کردن عقده مقصر بودنشه و خوبیش اینه که عقده رو سر یکی دیگه خالی می کنین تا بازنده عقده تونو جمع کنه و به نوبه خودش در بازی بعدی به خودتون یا یکی دیگه پس بده! نهایتا اگه از همه باختین سر بچه ها خالی کنین چون اونها قوانین بازی رو بلد نیستن راحت می بازن و چون نمی فهمن این یک بازیه برای خالی کردن عقده ها، واقعا باورشون میشه که یه موجود مقصر و بد هستن و انقدر عقده ای میشن که تموم زندگیشون هم خالیش کنن، سبک نمی شن و اینجوری نسل به نسل این بازی در خانواده تون ارثی میشه! خدایی همگانی تر و ملی تر از این بازی، بازیی تو ایران می شناسین؟

رن : ببند دهنتو طانا! مسخره بازی بسه. مسعود خیلی دلش گرفته و بازم یاد اون شبی افتاده که با پدرام تو جاده بابلسر تصادف کردن و ماشین پدرام که تازه یه ماه بود خریده بودنش، سه میلیون خسارت دید و وقتی پدر پدرام سر رسید، بجای دعوا کردن پدرام رنگ پریده، اونو بغل کرد و پیشونی شو بوسید. و مسعود مرد از شدت حسودی...

پی نوشت : شما از خاطرات باختهای بزرگ زندگی تون بنویسین! واریانت های تکراری و تاثیرشون روتون و واکنش تون نسبت بهشون...