به شاهزاده رویاهایم

این وبلاگ، مجموعه نامه هائیه برای شاهزاده رویاهام. شاهزاده ای که هنوز دارم دنبالش می گردم. عین نامه های جودی ابوت...

به شاهزاده رویاهایم

این وبلاگ، مجموعه نامه هائیه برای شاهزاده رویاهام. شاهزاده ای که هنوز دارم دنبالش می گردم. عین نامه های جودی ابوت...

ما مسئولیم

این پست، نظر منه راجع به حرفهای مامبو جامبوی عزیز درباره پست قبلی... اما اینجا گذاشتم تا همه بخونن...

منظور من از پست قبلی این نبود که کار آمریکا در حمله به عراق غلط بوده یا درست؟! بالاخره این وسط چه صدام و چه آمریکا هر کس به هر اندازه­ای که اشتباه کرده احتمالا اگه دلش بیشتر برای بچه­های کوچولویی که وسط این جنگ گیر می­افتن می­تپید شاید کمتر اشتباه می­کرد!

بازاریابی هرمی بر روی این اصل بنا شده که میگن هر دو تا آدمی که در دو نقطه دنیا زندگی کنن یه ایرانی و یه آفریقایی، اگه هر کدوم دوستاشونو بشمرن و بعد دوستهای دوستاشونو بشمرن و بعد دوستهای دوستهای دوستاشونو، بعد از پنج لایه حتما یه دوست مشترک پیدا می­کنن...

هر کی که باعث این بی عدالتی در جنگ عراق بوده خودش کاملا مسئوله، دوستاش کمی کمتر اما اونها هم بالاخره مسئولن، دوستهای دوستهاش هم به همین ترتیب و می بینی که دیر یا زود نوبت ما میرسه که شاید یه روزی اگه حتی با یه لبخند، یکی از دوستهامونو پر از حس انسانیت می­کردیم این شادی رو به تموم راننده تاکسی­هایی که اون روز با اون درگیر بودن، پدر و مادر و اطرافیانش و دوستاش منتقل می­کردیم و همینجور این لبخند می­پیچید و می­پیچید و... کی میدونه؟ شاید می­تونست منجر به یتیم شدن یه بچه کمتر بشه!

تئوری آشوب میگه علل و عوامل مختلف در دنیا، چنان بر هم تاثیر می­گذارن و به هم منجر میشن و بر هم می­پیچن که بال زدن یه پروانه در چین میتونه در چرخش علل منجر به ایجاد یه طوفان در آمریکا بشه! حس می­کنم ما نسبت به هر اتفاقی در دنیا مسئولیم... از سرنوشت برادرمون گرفته تا گرسنگی کودکان آفریقایی... درسته که به اندازه فرصتمون و امکاناتمون می­تونیم به هر کدومشون کمک کنیم و نمیتونیم زندگی اونهایی که نسبت بهشون مسئولیت بیشتری داریم رو ول کنیم و بریم تو آفریقا به پرستاری اونهایی که مسئولیت کمتری نسبت بهشون داریم!

ولی حداقلش اینه که اونها هم باید برامون مهم باشن چون فقط در اینصورته که برای کمک بهشون راههایی ذهنمون خواهد رسید!

من خودم روز اولی که به این فکر افتادم گفتم وای! حالا دیگه باید غصه همه رو بخورم... اما بعدش فهمیدم که حس مسئولیت غصه خوردن نیست! یه حس خیلی خوبه که دنیا رو برامون مهم می­کنه... برای بقیه آدمها در وجودمون ارزش قائل میشیم... به زندگیمون ارزش میده و مهمش می­کنه... باعث یشه از گذشته­مون درس بگیریم نه اینکه یه مشت سرزنش جدید به سرزنشهای قبلیمون اضافه کنه... باعث میشه نسبت به بقیه دغدغه پیدا کنیم نه اینکه برامون یه عالمه غصه به همراه بیاره! جای اینکه بی­خیال و راحت و آروم سر جامون بشینیم به سهم خودمون برای کمک یه تکونی بخوریم. هر چند کوچیک...

چو عضوی به درد آورد روزگار                   دگر عضوها را نماند قرار

نظرات 1 + ارسال نظر
seyed دوشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:33 ق.ظ http://5setare.blogfa.com

دقیقا امروز از گذاشتن این مطلب 3 سال میگزره

عجیبه نه؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد