به شاهزاده رویاهایم

این وبلاگ، مجموعه نامه هائیه برای شاهزاده رویاهام. شاهزاده ای که هنوز دارم دنبالش می گردم. عین نامه های جودی ابوت...

به شاهزاده رویاهایم

این وبلاگ، مجموعه نامه هائیه برای شاهزاده رویاهام. شاهزاده ای که هنوز دارم دنبالش می گردم. عین نامه های جودی ابوت...

بچه ها و جنگ

سلام عزیز دلم...

من امروز عکس سربازهای آمریکایی در عراق رو دیدم و حسابی تکون خوردم! منظورم این نیست که بگم این آمریکاییها نمیخوان بگن ما چقدر ملت مهربونی هستیم!

منظورم معنای جنگه که از بس شنیدیمش مثل تیک تیک ساعت اتاق پذیرایی خونه­مون بهش عادت کرده­ایم... شوک این عکسها اینقدر قوی بود که عادتمو شکست و باعث شد بتونم یه بار دیگه این هیولای مهیب رو که پشت نام معمولی و روزمره شده جنگ پنهان شده، رو ببینم! چه جوری میتونم حسی رو که در حین دیدن این عکسها داشتم رو بهت بگم تا تو هم حسشون کنی و چند قطره اشک توی چشمات حلقه بزنه نه فقط اینکه سرتو تکون بدی و بگی متوجه منظورم شدی و بعد هم بری سراغ ادامه مطلب!

نمیدونم چی باید بگم؟ باید بگم اینهایی که ­توی جنگ مردن پدر و مادرهای فداکاری بودن که مثل پدر مادرای ما زندگیشونو وقف بچه هاشون کرده بودن؟ و اونهایی که دارن میکشن هم پدر و مادرهایی همینقدر فداکار و مهربونن؟...

و این وسط این بچه ها هستن که با مردن پدر و مادرشون پس از یک گریه چند روزه، این عقده یک عمر توی دلشون میمونه و حس تنهایی و ترس و کمبود محبت، یک عمر دنبالشون میکنه!!!

من خودم که بابام مرده و اون محبت رو ندیدم چطور میتونم کاری کنم که اینهمه ترس و تنهایی رو درک کنی و تاثیرشو روی تک تک کارهای زندگیم ببینی؟!... آخه چرا آدمها وقتی دارن یکی رو می کشن یادشون نمی افته که اون یه بچه ای داره که هر روز کارش اینه که بپره بغلش تا ببوسدش؟

چرا آدمها به کشتن همدیگه عادت می­کنن؟ چرا به این راحتی به خودشون حق میدن که آدمها رو بکشن؟ چرا موقع کشتن همدیگه، صدای گریه بچه­ها رو نمی­شنون و نمی فهمن یه بچه داره دلش کنده میشه از بس واسه باباش تنگ شده؟!

چرا آدمها وقتی قلبشون با دیدن خنده بچه خودشون پر می­گیره حدس نمیزنن که شاید بقیه بچه­ها هم همینقدر عزیز و دوست داشتنی باشن و باید مراقبشون باشن؟

چرا وقتی میخوان یکی رو بکشن به بچه هاش فکر نمی کنن و یادشون نمی افته که وقتی بچه بودن اگه باباشون جلوی چشمشون می­مرد چه حالی بهشون دست میداد؟

توی قرآن دیدم که فقط چند تا کار هستن که انقدر وحشتناکن که اگه یه نفر انجامشون بده خدا گفته هرگز(!) از جهنم بیرونش نمیاره!!! و من همیشه از خودم می­پرسیدم : مگه کشتن یه آدمی که حقش نیست کشته بشه، چقدر بد و وحشتناکه که خدا در قرآن اعلام کرده هزاران و میلیونها و میلیاردها و تریلیاردها سال آتیش براش کمه؟ و چرا خدا در قرآن میگه چنین کشتنی، مثل کشتن تمام انسان­هاست؟!!!

مطمئنم که بعد از این حرفها، همه­مون بعد یه مدت، یادمون میره و سرمون به زندگی گرم میشه اما امیدوارم پیش از اینکه در اون دنیا از شدت وحشت ناشی از عمق فجایع بعضی رفتارهامون، رنگ از رومون بپره الان بتونیم حسشون کنیم و مسئولیت خودمونو به خاطر بیاریم و نگیم جنگ عراق به ما چه ربطی داره؟... بدونیم که ما هم به عنوان یه انسان وظیفه داریم ببینیم چه کاری از دستمون بر میاد تا بتونیم آدمهای دوروبرمونو آگاه کنیم تا اون دنیا سرمونو از خجالت پائین نندازیم... من هم در جنگ عراق و بی پدر و مادر شدن این بچه­ها مسئولم و باید کاری کنم... کاری هر چند کوچیک... شاید در حد نوشتن یه پست یا گفتن این حرفها به چند تا دوست...

کاشکی رییس ارتشهای همه کشورهای دنیا بچه ها می شدند...

آخه اونها مردم همه کشورهای دنیا رو به یک اندازه دوست دارند! هم میهنانشونو عزیزتر و مهمتر از غیر هم میهنانشون نمیدونن!!!

چون برای اونها زبان و فرهنگ و تاریخ مشترک ملاک عزیزتر بودن نیست! برای اونها ملاک ارزشمندی آدمها میزان محبتشونه و خیلی سریعتر از آدم بزرگها کشف می کنن که همه آدمهای دنیا این زبونو بلدن...

برای اونها به دست آوردن یه کفش جدید باارزشتر از به دست آوردن یه کشور جدیده چون میشه پوشیدش یا زیر بالش گذاشتش و باهاش حسابی حال کرد...

حالا به عکس پایین خیره شو و ببین چه حسی داره؟ من که هر چی تماشاش می کنم سیر نمیشم

نظرات 8 + ارسال نظر
مریم چهارشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 04:22 ب.ظ

کلی سکوت....

عکس ماه شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 01:48 ب.ظ http://axemah.persianblog.ir

سلام ... بنظر من قشنگترین چیزی که تو دنیا وجود داره یه صورت کوچولوئه که داره نگاهت می کنه و تو از تو چشماش پاکی و بی گناهی رو بی هیچ زحمتی می تونی ببینی ... جنگ یکی از بدیهاش اینه که این فرشته های کوچولورو تنها می کنه اما بدیهای جنگ خیلی بیشتر از این حرفهاست ... نمی دونم چطوری جنگ برات مثل تیک تیک ساعت شده بود ولی برای من همیشه ترسناک بوده ..

ReZa شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 10:54 ب.ظ

یه حسی دارم در مورد جنگ که خیلی خاصه! خیلی خواب جنگ می بینم! ماهی یکی دو بار...
می دونی وجود، یه چیزیه که وقتی فکر می کنم تو یه صحنه در عرض چند ثانیه از بین میره یکه می خورم...آدم هست بعد یهو نیست. خیلی حالم بد میشه...

دلم نمی خواد تو یه موقعیتی قرار بگیرم که مجبور بشم برای دفاع از چیزی کسی را نیست کنم. خیلی از این کار می ترسم. حسش مثل نگاه کردن از یه پرتگاه به پایینه خیلی می ترسم خیلی...
می دونی؟ فرق نمی کنه بمیری یا بکشی به نظر من در هر صورت مردی...

(یه پسر) یکشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:35 ق.ظ

ببخشید رویای یواشکیمو اینجا می نویسم.
دلم یه بچه کوچیک می خواد که من همیشه تو رویاهام دارم بزرگش می کنم. یه بچه خیلی ناز که کلی سوال میکنه و از جوابایی که میگیره چشماش از تعجب دونستن گرد میشه.
دلواپسش می شم. وقتی خسته میشه تو بغلم می خوابونمش تا منی امنیت رو بهش هدیه کرده باشم. براش قصه هایی می گم که رویاهای خوب تو ذهنش نقش ببنده.
من جدی جدی از دیدن بچه ها اشک در میاد! باورت میشه؟

mumbo jumbo یکشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 03:49 ب.ظ http://mumbojumbo.blogfa.com

اتفاقا به نظر من خون و خونریزی کاملآ نیازه.اعدام ، و جنگ کاملا

نیاز بشر هست.حتی اگه توی جنگ بچه ها کشته بشن.به نظر

شما صدام و رژیم بعث نباید از بین میرفت حتی به قیمت کشته

شدن چند صد کودک و بزرگ ؟ به نظر شما همین حالا کردهای

شورشی شمال عراق نباید توسط ارتش ترکیه از بین برن ؟

باید باور کنید که همه آدم ها خوب و فرشته نیستن اگه یه

ژاندارم بین المللی مثل ایالات متحده نبود معلوم نبود چه

کشورهای خون خواری در دنیا گردن کشی می کردن.

همین چسبیده به گوش ایران . افغانستان و پاکستان رو ببینید

تا قبل از ورود امریکا طالبان و خود مردم سر همو می بریدن ؟!

پس جنگ با تمام زشتی که داره نیاز هست چون بعد از مدتی با

خودش زیبایی می یاره.همین حالا توی افغانستان دخترها

آزادانه می تونن درس بخونن به نظر شما این زیبا نیست ؟ حتی

به قیمت کشته شدن چند صد کودک و رهایی نسل آینده

افغانستان ؟ خیلی موارد دیگه وجود داره که باید بهش توجه بشه

ما در جنگ عراق مسئول نیستیم و نیاز به شرمندگی نداریم.

ما تنها نسبت به محدوده خودمون مسئولیت داریم و بس.همین

یک مسئولیت رو هر کدوم از ماها درست انجام بدیم .کافیه ؟

راستی این چیزی که می گید حمله آمریکا به عراق رو هم

توجیه می کنه .خب اون ها هم احساس مسئولیت کردن لابد !





مهدی دوشنبه 6 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 11:03 ق.ظ

سلام
مامبوجامبو ، مشکل زشتی جنگه، نه بهتر بودن جنگ از نسل کشی و غیره. ذات کشتن زشته. کثیفیش برای کسی که تا به حال اینکار رو انجام نداده معنی داره و نه کسی که یک بار انجام داده. پس آدمایی که براشون کشتن مشکلی نیست (حتی کسانی که یه قاتل رو اعدام می کنن) مشکل روحی دارن. این که جنگ یک نیازه رو تو به خاطر ظلم های اطرافت میگی. و نه به خاطر اینکه واقعا روح بشر به کشتار نیازمنده. روح بشر به آرامش و صلح نیازمنده. ولی چون شعور نداره فکر میکنه با خوردن حق یکی دیگه اون آرامش رو بدست میاره. ولی زهی خیال باطل.
خداحافظ

مینا یکشنبه 19 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 10:18 ق.ظ

..................................

سهیل یکشنبه 3 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 11:07 ق.ظ http://http:/2lfin.multiply.com

من با اجازه شما پستتونو تو وبلاگم گذاشتم امیدوارم راضی باشین

:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد