به شاهزاده رویاهایم

این وبلاگ، مجموعه نامه هائیه برای شاهزاده رویاهام. شاهزاده ای که هنوز دارم دنبالش می گردم. عین نامه های جودی ابوت...

به شاهزاده رویاهایم

این وبلاگ، مجموعه نامه هائیه برای شاهزاده رویاهام. شاهزاده ای که هنوز دارم دنبالش می گردم. عین نامه های جودی ابوت...

پری دریایی

(پیش پیش بگم... متن قبلی رو رن نوشته بود ولی متن امروز مال طانا هست...)

چشمم روشن!!! پس تو قبلا یه پری دریایی بوده ای... دختر اریک و اریل؟... ها؟!...

آخه اینم شد کار؟... حالا می مردی دختر یه پینه دوز مهربون، یه مهندس عصا قورت داده اما فقیر یا یه کفشدوز پیر و از کار افتاده باشی؟...

یه دختر کور، فلج، بی ریخت، مخصوصا لال(!)یا حتی دماغ کوفته ای هم قابل تحمل بود (به شرطی که کچل نباشه! از همین الان بگم! مسعود نه اینکه موهاش خیلی افشونه و همیشه مثل علی بابا (تو کارتون سندباد)یه چشمشو پوشونده اصلا از آدمهای کچل خوشش نمیاد...گفته باشم!)

حالا راستشو بگو...نکنه هنوز پری هستی؟ نکنه مثل خانم لورا تو جزیره ناشناخته بالا تنه ات انسانه و پائین تنه ات ماهی؟ تو رو جان مادرت اریل اگه پری هستی لااقل کمر به پائین آدم باش که اگه پیدات کردم بتونم یه خاکی به سرم بریزم!

     - بی ادب! (این صدای رن بود که از دست طانا شاکی شده و اخم کرده!)

طانا-به من چه؟ اگه عاقد پرسید انگیزه ات از این ازدواج چیه چی جوابشو میدی؟... اجاقت خاموش میشه مجبور میشی تو خونه ات شومینه کار بذاریا...

(رن با اخم روشو بر می گردونه و اعتنایی نمی کنه پس طانا هم به حرفش ادامه میده...)

ضمنا یه سئوال دیگه...پری دریاییهام شیطون دارن؟ شما پریها هم مثل ما آدمها، جنسیت شیطونتون مثل جنسیت خودتونه دیگه!نه؟ به جان تو دلمون پوسید از بی همدمی...ازت چه پنهون منم مدتیه که دنبال یه خانم متشخص می گردم... این رن یبس هم مثلا دختره... باور کن از زور بی همدمی گهگاه که میرم بشینم پیشش درددل کنم (به جان تو اصلا قصد بد ندارما... خدا منو مرگ بده اگه دروغ بگم!) انقدر حرفهای پروانه ای و عاشقانه میزنه که به آدم حالت تهوع دست میده...

(رن میره اون طرف و یه گوشه میشینه... ظاهرا واقعا از حرفهای طانا ناراحت شده... طانا که این حالتشو می بینه میره طرفشو بهش میگه)

بابا بی خیال... تو هم خودتو لوس نکن دیگه... (بعد آروم بهش میگه) من الکی یه چیزی گفتم دل شیطون این دختره به حالم بسوزه بلکه این دختره رو خرش کنه زودتر پیداش بشه! باور کن انقدر حرفهای تو قشنگن که حد ندارن!!! نازی بابایی... پا شو... پاشو نیگا اونجا یه پروانه نشسته...

نظرات 2 + ارسال نظر
عمو جغد شاخدار چهارشنبه 25 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 03:10 ق.ظ http://pnb.blogsky.com/

اگه طانا و رن یکی باشن، چی می‌شه؟

به عمو جغد شاخدار از طرف مسعود چهارشنبه 25 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 01:01 ب.ظ

اتفاقا نکته جالبی رو گفتی! وقتی به نظرت فکر کردم...

رن - اما ما واقعا وجود داریم! خدا ما رو آفریده... بدن ما فرشته ها از امواج الکترمغناطیسی در فرکانسهای نزدیک به نور مرئی ساخته شده و بدن شیاطین گازی شکله و از مولکولهای اکسیژن ساخته شده...

طانا - باز رفت بالای منبر! خیالاتو بنداز دور... خدا پیغمبر کجا بود؟ ما تنها از نظر روانشناسی جنبه های مختلف شخصیت مسعودیم که اون داره برای درک بهتر عملکردهای روانیش صفاتشو در قالب ما طبقه بندی می کنه! در حقیقت من مجموعه افکار مسعودم وقتی که در حس شیطنت خشم یا ناامیدیه...

رن - اصلا هم اینطور نیست! فرشته ها زاد و ولد نمی کنن پیری و مرگ ندارن و غذا نمیخورن اما شیاطین اینطور نیستن! در قرآن و ادیان دیگه از ما نام برده شده... در مکاتب ماورایی مثل احضار روح (که در حقیقت همون احضار جن هست) یا جن گیری که در انجیل هم اومده همه بیانگر حقیقت وجود ما هستند...

طانا - ولی مطمئنا چیزی که ما الان هستیم تخیلات مسعود از چیزهائیه که خونده... خصایص مذکر شخصیتشو که پسرونه و برونگراست به من نسبت داده و خصایص مونث و ملایمشو به تو... تا بتونه درک بهتری از گفتگوهای ذهنیش داشته باشه و روانتر بتونه گفتگوهای ذهنیشو ببینه...

رن - اما من فکر می کنم مسعود من و تو رو در ذهنش آفریده تا بتونه آگاهانه تر کنترل بدنشو در لحظات مختلف بدست ما بسپره... در لحظات خشم سعی کنه دربست حرف تورو گوش نکنه! اون داره سعی می کنه تعادل رو در اهمیت دادن به من و تو رعایت کنه...

مسعود - خب بسه دیگه! دست جفتتون درد نکنه... ولی من بالاخره نفهمیدم این دو تا یکی هستن یا دو تا؟...

طانا - عزیز دلم! یکی هستن! تو مستی چشات دو تا می بینه... (که با چشم غره مسعود ساکت شد)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد