به شاهزاده رویاهایم

این وبلاگ، مجموعه نامه هائیه برای شاهزاده رویاهام. شاهزاده ای که هنوز دارم دنبالش می گردم. عین نامه های جودی ابوت...

به شاهزاده رویاهایم

این وبلاگ، مجموعه نامه هائیه برای شاهزاده رویاهام. شاهزاده ای که هنوز دارم دنبالش می گردم. عین نامه های جودی ابوت...

رقص ملکه آبها

عزیز دلم! رویای شیرینم... میون یه حوضچه آب گرم هستم. وای که غوطه­ور شدن تو آب و شنا عجب کار عجیبیه! وقتی ملکه آبها با دستان لطیفش بدنتو در آغوش می­گیره و نوازش می­کنه... وقتی با یه تکون به بدنت سعی می­کنی از لابلای دستاش لیز بخوری اونم سعی می­گیره محکمتر بدنتو در آغوش بگیره و در این لحظاته که می­تونی فشار بازوان لطیفشو بهتر حی کنی!

وای که غوطه­ور شدن در آب و حس بی­وزنی چه لذتی داره!... انگار روی شکم نرم ملکه داری غلت می­زنی! روی بدنی که از ماده­ای ماوراء زمینی و نیمه شفاف درست شده! ماده­ای نیمه جامد و نیمه مرئی... ماده­ای که اگه بفشاریش وزن بدنت باعث میشه به نرمی از میونش بگذری... مثل فرو بردن صورتتمیون گرهای نرم و سپید سینه یه اردک! همینه که تو هم هر چقدر سعی کنی ملکه رو در آغوش بگیری وقتی آغوشتو می­بندی می­بینی لیز خورده و رفته...

و این بازی بین تو و ملکه ادامه پیدا می­کنه... این تلاشهای نافرجام هر کدومتون برای گیر انداختن دیگری... این سربسر گذاشتن دوستانه و پر از مهربانی!

و در تمام این لحظات، در پوست بدنت حسی توصیف­ناپذیر و غیر قابل بیان جریان پیدا می­کنه... مث حس دلنشین کودکی که لخت لخت روی تختی نرم با پتوی کرکی داره غلت می­زنه... در حالی که نسیم گذرای از میون پنجره نیمه­باز داره پوستشو نوازش می­کنه و نور لغزان خورشید که با گذر از لای پرده توری در حال تکون خوردن رقیق شده تنشو سوزن سوزن می­کنه!... باور کنی یا نه هنوزم که هنوزه این جور غلت زدن یکی از آرزوهای بزرگ زندگیمه!...
نظرات 1 + ارسال نظر
تینا پنج‌شنبه 16 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:45 ب.ظ

واااااااااااااااااااای استاد احساسات فوق العاده ای دارییییییییییییییییییییییییییییییییییییییین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد